تعریف رشد:تغیرات منظم و سازگارانه ای است که از لحظه ی  بستن نطفه تا هنگام مرگ در فرد اتفاق می افتد(سیف ص68)

 اهمیت مطالعه رشد به ویژه رشد شناختی برای معلمان : به معلمان کمک می کند تا دانش آموزان خود را بهتر بشناسند و

 ارتباط سازنده ای با آنها برقرار کنند. ( سیف ص 68)ادامه مطلب نظريه رشد شناختي پياژهتعریف رشد شناختی : به تغییرات منظمی گفته می شود که دراول زمان درفرایند ( دانستن ، فهمیدن ، یادآوری ،اندیشیدن) رخ می دهد (سیف ص 68) . در زبان روزمره ،شناخترا به معنای دانستن معرفی می کنندولی در زبان روان شناسیبه معنای جریان های تفکر و یادگیری و چگونگی سازمان دادن، ذخیره سازی وبه کارگیری اطلاعات است .(لطف آبادی ص 65)تفاوت رشد شناختی و یادگیری : تغییرات یادگیری بیشتر ازتغیرات رشدی از تجربه های مشخص و دقیق ناشی می شود .( هرچند رشد شناختی و یادگیری هردو به تغییراتنسبتاًپایدار می انجامند ) مثال: کودکان اعمال ساده ریاضیمانند جمع وتفریق اعداد را به کمک آموزش معلم یادمی گیرند، اما درک مفهوم عدد که امکان جمع وتفریق را به آنان میدهد یک توفیق رشدی یا تحولی است .( سیف ص 69)

نظریه رشد شناختی پیاژه :

علاقه یپاژه به زیست شناسی باعث شد که او در 22 سالگی به کسب درجه ی دکتری نایل شود. تحقیقات اختصاصی پیاژه درزمینه ی هوش با کار در آزمایشگاه بینه در پاریس آغاز شد . پیاژه با توجه به پاسخ های کودکان به آزمون ها ، متوجه پاسخ های نادرست آن ها و نوعی نظم ویکنواختی در اشتباهات شد ( کدیور ص 22) نکته ی جالب برای پیاژه این نبود که کودکان چه تعداد پاسخدرست می دهند بلکه برای او این مسئله برانگیزاننده بود که اشتباهات کودکان هم سن ، مشابه است . روشی که کودک دنیا را احساس وتفسیر می کند بسیار متفاوت از یک بزرگسال است ( بیابانگرد، نعمتی ص14)پیازه می خواست منشأ و چگونگی تکامل دانش را در نزدنوع بشر مطالعه کند و بدین منظور رشد شناخت را در کودکان وسیله قرار داد( سیف ص69) 

مفاهیم پایه درنظریه پیاژه

 تعادل و تعادل یابی : تعادل : یک حالت توازن شناختی بیندرک ما از جهان هستی و تجربه هایمان است . تعادل یابی یا عمل جستجو برای نظم و توازن به معنی مقایسه ی درک ما با جهان واقعی است وقتی که درک ما بتواند رویدادهایی را که مشاهده می کنیم تبیین نماید دنیا برای ما معنی  می دهد و ما در حالت تعادل قرار می گیریم . وقتی که درک نتواندرویدادهایی را که مشاهده می کنیم تبیین   کند، نبود تعادل رخ    می دهد و ما برانگیخته می شویم تا تبیین های دیگری را جستجو نماییم . بی تعادلی نیروی محرک ما در رشد یا تحولاست ( سیف ص 70)تعادل جویی: مکانیسم کودک برای تنظیم ویکپارچه ساختن تغییراتی است که در اثر بلوغ ،تجارب فیزیکی و اجتماعی پدید آمده است . (خرازی ص 135)تعدل یابی به معنای جستجو به منظور هماهنگی ذهنی بین طرح های شناختی با اطلاعات کسب شده از محیط ( لطف آبادی ص 69)طرحواره : الگوهای سازمان یافته اندیشه و عمل که در تعامل بین ا نسان و محیط به کار می رود ( سیف ص70)طرحواره : طرحواره  ها الگوهای سازمان یافته یا واحدهایی از عمل یا تفکر هستند که ما برای معنادار کردن تعاملاتخود با محیط ، آن ها را می سازیم . طرحواره ها را می توان به فایل هایی تشبیه کرد که ما اطلاعات را در آن ذخیره می کنیم ( بیابانگرد، نعمتی ص 15)طرحواره : طرح های ذهنی ، نمودها یا نظام های سازمان یافته ای از اعمال یا تفکر هستند که به ما اجازه می دهند درباره ی اشیاء وواقعه های جهان اطراف خود فکر کنیم . این طرح ها ممکن است بسیار کوچک و خاص ( مثل طرح ذهنی ما ازمکیدن پستانک ) و یا دارای یک ویژگی عمومی تر ( مثلطرح ذهنی دسته بندی گیاهان ) باشند. (لطف آبادی ص 70)طرحواره: طرحواره ها ساختارهای شناختی هستند که به وسیله ی آن ها کودکان وبزرگسالان به صورت ذهنی دانش تصویری خویش را سازمان می دهند. (خرازی ص131)سازگاری : فرایند دمساز کردن طرحواره ها و تجربه ها بایکدیگر به منظور ایجاد تعادلسازگاری: مقصود از سازگاری گرایشی است که موجود زنده برای توافق با محیط خود ابراز می دارد (پارسا ص 160)سازگاری :تغییراتی که در یک فرد برای پاسخ به محیط ایجادمی شود .(بیابانگرد، نعمتی ص15)جذب( درون سازی) : عبارت است از کوشش برای فهم یک چیزجدید از طریق جای دادن آن در درون چیزهایی که از قبل در ذهن خود داریم . (لطف آبادی ص70)جذب یا درون سازی : عبارت است از ارتباط دادن اطلاعات جدید به ساختارهای شناختی موجود (خرازی ص132)جذب : کسب اطلاعات جدید و تلاش برای هماهنگ کردن این اطلاعات با طرحواره های موجود از قبل ، یا پاسخ دادن به محیط بر اساس الگوهای رفتاری یا طرحواره های از قبل آموخته شده (بیابانگرد، نعمتی ص 15)جذب (همگون سازی) : هنگامی رخ می دهد که معلومات حاصل از تجربه های گذشته در موقعیت های جدید به کار می رود (پارسا ص 161)جذب : مستلزم بروز پاسخی است که از پیش کسب شذه . جذبوقتی صورت می گیرد که کودک چیزی را از محیط بگیرد و آن را جزئی از خود سازد .(سیف ص 71)انطباق ( برون سازی ) : فرایند انطباق بدین معنی است کهفرد پاسخ های خود را بنا به خواست های محیط ، تغییر می دهد ( سیف ص 71)انطباق : عبارت است از تغییریا صلاح طرحواه های فعلی برای هماهنگی با اطلاعات جدید ، یا پاسخ دادن به محیط به روشی تازه .(بیابانگرد، نعمتی ص 15)برون سازی : عبارت است از تغییر ساختارهای شناختی موجود به نفع جنبه ی خاصی از محیط که فرد در جریان درون سازی آن است .( خرازی ص 132)برون سازی : فرایند تغییر ساختارهای شناختی پیشین به گونه ای که با آن چه درک می شود متناسب شود . (لطف آبادی ص71)برون سازی (همسازی) : هنگامی صورت می گیرد که فرد رفتارخود را با شرایطی که بر او تحمیل شده است تطبیق دهد . (پارسا ص 161)سازمان (سازماندهی ) : فرایند شکل دهی الگوهای منسجم ومنظم فکری است که با هدف کارآتر شدن انسان در تعامل بامحیط ( کدیور ص 24)سازمان : سازمان دادن ترکیب کردن ، مرتب کردن و ترتیبتازه دادن به رفتارها و افکار در نظام های منسجم .(لطفآبادی ص 69)سازمان به یک نظم منطقی حاکم بردستگاه شناختی اشاره میکند ، بدین معنی که این دستگاه از یک کلیت منسجم تشکیل

یافته که هیچ جزئی از آن ، بدون تأثیر گذاری بر سایراجزاء تغییر نمی کند. (سیف ص 73) 

ساخت شناختی :

 ساخت : عبارت است از ساختمان ذهن یا اندیشه های فرد .واکنش های ارثی نوزاد ، پس از گذشت نخستین روزهای زندگی ،

 از طریق تجارب از اوتغییر می یابند و به مکانیسم های تازه ای تبدیل می شوند که ساخت های شناختی نام دارند .(سیف ص

 73)هوش : عبارت است از نمونه ای خاص از انطباق زیستی یاتوانایی ایجاد کنش متقابل وکارآمد با محیط(خرازی ص 130)

هوش : پیاژه هوش را نه بر اساس ملاکی ایستا ، بلکه از لحاظ جهتی که هوش در تکامل سیر می کند تعریف می کند و هوش را

 به عنوان صورتی از تعادل یابی تعریف می کند که تمام ساخت های شناختی به سوی آن هدایت می شوند (سیف ص 74)

هوش : هدف هوش سازگاری با محیط است .(کدیور ص23)محتوا : به جنبه های قابل مشاهده ی هوش ، یعنی پاسخ هایفرد در برخورد با محرک ها ی آشکار محتوا گفته می شود که در نظریه پیاژه معادل با رفتار به کار رفته است (سیف ص 74)مقایسه ی محتوا با طرحواره : طرحواره به توانایی کلی فرد برای انجام طبقه ای از رفتار گفته می شود اما محتوا شرایط آشکار شدن هریک از موارد خاص توانایی است . (سیف ص 74)مقایسه هوش و تفکر : هوش به دوره ی خاصی محدود نمی شود ،پیش از زبان وجود دارد ، هم با پدیده های واقعی و محسوسسروکار دارد و هم با پدیده های نمادی . اما تفکر مستلزمزبان آموزی است پیش از زبان وجود ندارد و نیز مستلزمدرونی ساختن امور است .(سیف ص 75)مراحل رشد شناختینظریه ی پیازه یک نظریه ی مرحله ای است بر اساس نظریه ی او ، مراحل رشد شناختی عبارتند از مرحله حسی –حرکتی ،پیش عملیاتی ، عملیات عینی و عملیات صوری .پیاژه معتقد بود این مراحل توالی ثابتی دارند به این معنا که افراد در هر کشور و فرهنگی به ترتیب یکسانی از این مراحل را می

 گذرند. دامنه ی سنی مطرح شده از سوی پیاژه ، تقریبی است ،برخی کودکان ممکن است مرحله ای را زودتر یا دیرتر طیکنند. (بیابانگرد ، نعمتی ص41) به نظر پیاژه رشد شناختیآدمی در جریان مراحلی به وجود می آید که از نظر کیفی وکمّی با یکدیگر متفاوتند (کدیور ص 26) مراحل پیاپی هستندولی لازم نیست که کودکان حتماً یک مرحله را قبل از ورود بهمرحله ای دیگر به اتمام برسانند برای مثال ، کودکی که درمرحله ی تفکر پیش عملیاتی است ممکن است برخی از اعمال مختصبه هردو مرحله ی حسی –حرکتی و عملیات عینی را نیز انجامدهد.پیاژه مدعی است که همه ی کودکان باید از مراحل مشابه و با ترتیب مشابه عبور کنند ، گرچه سرعت عبور همه ی آنانیکسان نیست( خرازی ص 136). به نظر او عامل زمان یکی ازعوامل اساسی رشد شناختی و سایر جنبه های روان شناختی کودک است .پیاژه رشد شناختی  کودک را از دو جنبه مورد بررسی قرار می دهد  جنبه  ی روانی – اجتماعی و جنبه ی روان شناختی. منظور او از جنبه ی روان شناختی آن جنبه از رشد است که به طور خود به خودی ، یعنی صرفاًدر طی زمان رخ میدهد . مثال : رشد هوش (سیف ص 77-76) درواقع این مراحل بیانگر آن است که کودکان و نوجوانان چگونه می اندیشند ودر هر مرحله ازرشد چه دگرگونیهای فکری و شناختی در آنان پدید می آید . (پارسا ص 162)مرحله حسی –حرکتی: تولد تا 2 سالگیمنظور از حسی –حرکتی این است که کودکان ، در این مرحله ، از توانایی استفاده از حواس و اعمال خود برای درک جهان یپرامون استفاده می کنند. (سیف ص 77) در این مرحلهطرحواره های بقاء شی و کارکرد نمادین عمومی در کودک شکل می گیرد ،بقاءشیء ، توانای درک این مسئله است که اشیاء ،افراد در فضاو زمان وجود دارند ،حتی اگر نتوان آن ها را

 دید. کارکرد نمادین عمومی مشتمل بر آغاز زبان ، بازی و تقلید غیابی است . (بیابانگرد،نعمتی ص 16)پیاژه در اثر نتایج برگرفته از پژوهش های خود ، مرحله ی حسی –حرکتی را به شش خرده مرحله تقسیم کرده است . کهعبارتند از : اول : تولد تا 2 ماهگی (دوره غلبه ی بازتابهای شرطی مانند مکیدن )دوم :2تا4 ماهگی (دوره جذب تجارب جدید وانطباق و طراحیساختارهای جدید شناختی مانند شیشه به جای پستا نک وگرفتن اسباب بازی)سوم :4 تا8ماهگی (دوره درک علت و معلول های ساده و هماهنگی

 حواس بینایی و لامسه .مثال : آخرباری که نوزاد با دست خود به شیشه زد،به او شیر داده شد و بدین ترتیب او حالا طرحی

را برای دست زدن به شیشه ی شیر آغاز می کند.)چهارم :8 تا12 ماهگی (دوره درک بسیار ساده ازمفهوم زمان و دوره ی درک بقای شی ء مثال : نوزادی که گریه می کند تا کسی او را بلند کند وقتی صدای پای پدرش را در راهروی منتهی به اتاقش می شنود ساکت می شود. او می داند که بیش از چند ثانیه ی دیگر تا آرامش ا وفاصله نمانده است .)پنجم : 12 تا 18 ماهگی ( دوره ی آغاز تجربه کردن جهان خارج و دستیابی به اولین تجارب حل مسئله و افزایش تقلیداز سایرین. مثال کودکان وسایل را پرت می کنند،گاز می گیرند ،لجاجت می ورزند ،اشیاء می شکنند ، صرفاً برای اینکه ببینند چه اتفاق می افتد.)ششم : 18 تا 24 ماهگی (دوره ی آغاز فکرکردن ، ایجاد تصور اشیاء در ذهن خود ودستیابی به راه های جدید برای حل مسأله . (لطف آبادی ص74-خرازی ص137) 

مرحله پیش عملیاتی : 2تا 7 سالگیعلت نامگذاری این مرحله به پیش عملیاتی آن است که کودکان دراین مرحله هنوز قادر به تفکر عملیاتی یا تفکر منطقی نیستند . در این مرحله زبان کمک زیادی به رشدشناختی کودک می کند و او را قادر می سازد تا پدیده ها و امور مختلف را به طور نمادی مورد بررسی قرار داده و مفاهیم مختلف رابشناسد . توانایی استفاده از نمادها واندیشیدن بر اساس آنها

 کارکرد نشانه شناختی نام گرفته است به طور مثال کلمه « صندلی »یا تصویر یک صندلی برای بازنمایی یک صندلی است که

 عملاً موجود نیست .(سیف ص77 ویژگی های این مرحل : 

خودمداری : یعنی کود نمی تواند به دیدگاه مشخص دیگری توجه کند . او کلمات را براساس تجارب خود تفسیر می کند وبه

کارمی برد و هنوز نمی داند کودکان و نوجوانان دیگر ، که تجارب متفاوتی دارند ، احتمالاً می توانند تصورات متفاوتی

داشته باشند .(کدیور ص28)جاندارپنداری : نسبت دادن خصوصیات موجودات زنده به اشیاء .مثال کودک چهارساله ای که فکرمیکند «ماه به پشت ابرها می رود که بخوابد»جاندار پنداری تفکر خود را به

 نمایش می گذارند (لطف آبادی ص75)ناتوانی در نگهداری ذهنی به رغم ایجاد تغییر در شکل ظاهری یا وضع مکانی یک شیء اگر چیزی به آن اضافه یا چیزی از آن کاسته نشود در مقدار واقعی آن تغییری ایجاد نمی شود(سیف ص79)مرحله عملیات عینی 7 تا 11سالگیدر این مرحله کودک قادر است تنها با مواد و اشیای محسوس و قابل رویت رابطه برقرار کند. (بیابانگرد، نعمتی ص20)کودکدراین مرحله توانایی انجام اعمال منطقی را کسب می کند،اما این اعمال رابا امور محسوس و عینی می تواند انجام دهدنه با امور فرضی وپدیده های انتزاعی . از رویدادهای مهم این مرحله درک مفهوم بقاء و یا نگهداری ذهنی از سوی کودکان

 است .مفهوم بقای عدد،طول،مایع (6تا7سالگی) مفهوم بقایماده (7تا8سالگی )مفهوم بقای سطح (9تا10سالگی) طبقه بندی کردن : یعنی دسته بندی اشیاء در گروه ها یا طبقه های مختلف بر اساس ویژگی های مشترک آن ها.بازگشت پذیری: یعنی توانایی به عقب برگرداندن مراحل انجام یک رشته عمل به طور ذهنی و رسیدن به نقطه ی آغازردیف کردن : یعنی قراردادن اشیاء و امور پشت سرهم برحسب یکی از ویژگی های آن ها.این همانی:این اصل نشان دهنده ی آن است که تغییرات ظاهری اشیاء در مقدار واقعی آنها تغییری ایجاد نمی کند.جبران : بنابراصل جبران، در تغییر شکل اشیاء، در یک مورد ،مورد دیگر را جبران می کند .

عدم تمرکز : یعنی توجه همزمان به چند ویژگی اشیاء(سیف ص 84-80)مرحله عملیات صوری : 11 سالگی به بعددر آخرین مرحله رشد شناختی ، کودک به تدریج توانایی تفکر بر حسب امور انتزاعی راکسب می کند و بر قوانین منطق صوری مسلط می شود و بدین لحاظ این مرحله را مرحله ی عملیات صوری نام نهاده اند . اندیشه های کودکان در این مرحله علاوه بر اشیای محسوس ، موارد احتمالی و فرضی را نیزشاملمی شود و لذا کودکان این مرحله قادر می شوند تفکر عملیمبتنی بر روش فرضیه ای –قیا سی را به کاربندد، یعنی میتوانند به طرح فرضیه بپردازند و بدون نیاز به مراجعه بهاشیای محسوس به وارسی فرضیه ی خود اقدام کنند.نوجوانانمرحله تفکر صوری آرمان گرا و ناسازگارند (سیف ص84). پیاژه معتقد است که با ظهور توانایی تفکر صوری فرد می تواندمسائل کلامی انتزاعی ،نظیر مسائل پیچیده ریاضی ،را به آسانی حل کند.استدلال علمی نیز با رشد تفکر صوری امکان پذیر می شود . سه توانایی عملیات صوری (یعنی استدلال منطقی درباره یایده های فرضیه ای ، تدوین و آزمون فرضیات ، وتکنیک و

کنترل متغیرها)امکان به کارگیری روش علمی را که در آن برای یک پدیده مورد مشاهده چند تبیین ممکن پیشنهادوبه صورتمنظم آزمون می شود میسر می سازند .(لطف آبادی ص80)خود محوری یا خودمداری نوجوانی : نوعی خودآگاهی یا باور نوجوانان است مبنی بر این که همان قدر که آنها ب خود علاقه مندند دیگران نیز به آنان علاقه دارند. (سیف ص85)نوجوانان بیشتر به احتمالات توجه دارند تا واقعیات ،یعنیتوانایی تصور امکانات گوناگون آینده و فرضیه سازی(کدیور ص31)کاربردهای آموزشی نظریه ی رشد شناختی پیاژه :فواید استفاده از این نظریه برای معلمان : بین فرایندهای فکری کودکان و بزرگسالان تفاوت های مهمی وجود

دارد .بنابراین معلمان وسایر کسانی که با کودکان سروکاردارند باید بکوشند تا خود را در موقعیت کودکانقرار دهند و مسائل و پدیده ها را به روش آنان ببینند .آموزش باید برنیازهای فردی دانش آموزان و سطح درک و فهم آنان منطبق باشد (سیف ص87)معلم معتقد به نام پیاژه : قبول کورکورانه ی نظریه خود یا حفظ طوطی وار کتاب را مردود می شمارد. به فکر کردن و خلاقیت مداوم ارج  می گذارد، با خلق محیطی غنی که در آن ساخت های شناختی دانش آموزان امکان بروز وتحول پیدا می کند و با تکیه بر فعالیت های خود انگیخته دانش آموزان به آن هاکمک می کند تا پیوند منطقی میان مطالب یا رویدادهارا خود پیدا کند و برای کشف دوباره ترغیب شوند .دانش آموزان را با یکدیگر مقایسه نمی کند.(کدیور ص 35)معلم امکان تجربه ی عینی را برای شاگردان ، به خصوص کودکان پیش دبستانی و دبستانی فراهم می کند و به شاگردان اجازه می دهد و برای آنان موقعیت هایی فراهم می کند که در امور و اشیاء دخل وتصرف کنند و به کشفیاتی دست یابند .(لطف آبادی ص 85)

 انتقاد از نظریه ی پیاژه

پیاژه نه فقط توانایی کودکان پیش دبستانی بلکه ، هم چنین توانایی کودکان دبستانی را نیز کمتر از آن چه هست برآورد کرده است . نکته دیگری که پیاژه به آن توجه نداشته و بر اساس نظریه ساختارگرایی ژنتیکی خود بر تحولات زیستی و مغزی بیشترین تأکید را کرده این است که دستیابی به تفکر منطقی تا حد زیادی حاصل یادگیری و تجارب زمینه ای در هریک از مراحل رشد هر فرد است (لطف آبادی ص 84-83)مهم ترین انتقاد به اصل نظریه یعنی وجود مراحل رشد وارد شده است .آلبرت بندورا اشتباه کودکان در آزمایش های مربوط به نگهداری ذهنی را نه به سبب نرسیدن آنان به حد رشد مناسب ، بلکه به علت فرایندهای معیوب می داند . انتقاد دیگر برخلاف نظر پیاژه حدود 40 تا60 درصد بزرگسالان به طور کامل قادر به تفکر بر حسب عملیات صوری نیستند .(سیف صص 89-88)نظریه های نوپیاژه ای ورویکرد خبرپردازی رشد شناختینظریه های نو پیاژه ای : نظریه هایی که یافته های مربوط به توجه ، حافظه و راهبردها را با بینش های پیاژه در باره ی تفکر کودکان و ساختن دانش در هم می آمیزد . پیروان

نظریه های خبرپردازی (نوپیاژه ای ها ) می گویند رشد یا تحول در نتیجه ی افزایش توانایی پردازش اطلاعات رخ می دهد نه

 بر اثر تغییرات حاصل در ساخت های ذهنی و طرحواره ها .(سیف ص89) پیاژه تحول شناختی را حاصل برون سازی ودرون سازی می داند نظریه پردازان خبرپردازی بر این باورند که کودکان سنین مختلف دارای گنجایش حافظه ای متفاوتی در پردازشعملیات پایه (مثلاً گرفتن) هستند. (لطف آبادی ص 91)